امروز دوشنبه ۳۱ اردیبهشت ۱۴۰۳
دسته بندی سایت
پرفروش ترین ها
برچسب های مهم
پیوند ها
لاریسا معمولاً نه فقط یکبار، نه دوبار، بلکه سه بار پشت سر هم عطسه می کند. به محض اینکه وارد اتومبیل میشود، اگر هوای بیرون آفتابی باشد عطسهاش میگیرد. پدرش هم همینطور است. وقتی یک آدامس نعنایی دهانش میاندازد هم وضع همینطور است. لاریسا که 30 سال دارد، تنها کسی نیست که این وضع را دارد. خیلیها در زمانهای خاص عطسهشان میگیرد مثلاً بعد از ورزش کردن، برداشتن ابرویشان، زیر نور آفتاب و ...
در زیر به دلایل اینکه چرا در زمانهای عجیب عطسهمان میگیرد اشاره میکنیم.
1. عطسه کردن از اعصابتان شروع میشود. این را نیل کائو متخصص آلرژی و آسم در مرکز آسم و آلرژی گرین ویل میگوید.
او اینطور توضیح می دهد که سیستم عصبی همه افراد به یک طریق یکسان سیمکشی شده است اما پیامهایی که در طول این عصبها حرکت میکنند، راههای متفاوتی برای رفتوآمد به مغز انتخاب میکنند و همین مسئله باعث میشود عادت عطسه کردن در افراد مختلف متفاوت باشد. او میگوید، "این انتقال عصبهاست که به مغزتان میگوید که چیزی در بینی شما هست که باید بیرون بیاید!"
2. عطسه کردن از بدنتان محافظت میکند. دکتر کائو میگوید، "عطسه کردن بخش مهمی از فرایند ایمنی بدن است که کمک میکند سالم بمانید." عطسه با پاک کردن بینی از باکتریها و ویروسها از بدنتان محافظت میکند. وقتی چیزی وارد بینی شما میشود یا با محرکی روبهرو می شوید که مرکز عطسه که در پایین ساقه مغز قرار گرفتهاست در مغزتان را تحریک میکند، پیامهایی سریعاً برای بستن گلو، چشمها و دهانتان فرستاده میشود. سپس، عضلات سینهتان شدیداً منقبض میشوند و بعد عضلات گلویتان به سرعت باز و آزاد میشوند. درنتیجه این، هوا — به همراه بزاق و ماده مخاطی — با شدت از دهان و بینیتان بیرون میآید. و همین میشود که عطسه میکنید.
3. عطسه سریع اتفاق می افتد. عطسه ها با سرعت 161 کیلومتر در ساعت حرکت میکنند. یک عطسه میتواند 100،000 میکروب را وارد هوا کند.
4. برداشتن ابرو ممکن است موجب عطسه شود. برداشتن ابرو روی عصبی در صورتتان که مسیر بینی را تامین میکند اثر میگذارد. و در نتیجه عطسه میکنید.
5. هیچوقت در خواب عطسه نمیکنید. وقتی میخوابید، اعصاب عطسه هم میخوابند و این یعنی وقتی خوابید معمولاً عطسه نمیکنید.
6. ورزش ممکن است عطسهتان بیندازد. دکتر کائو اعتقاد دارد که ورزش موجب عطسه کردن میشود. او میگوید، وقتی بیش از حد به جسمتان فشار میآورید، تنفستان زیاد میشود و درنتیجه، بینی و دهانتان خشک میشود. به این ترتیب، بینی شما با شروع به ترشح که موجب عطسه میشود به این مسئله واکنش میدهد.
7. طولانیترین عطسه : 978 روز که توسط دونا گرفیت از انگلستان به ثبت رسیده است.
8. نور آفتاب موجب عطسه کردن میشود. نورآفتاب باعث میشود که یکی از هر سه نفر به عطسه بیفتند. البته حساسیت به نورآفتاب مسئله ای ارثی است — این هم یک چیز دیگر که میتوانید گردن پدر و مادرتان بیندازید!
9. رابطه جنسی هم میتواند محرک عطسه باشد. بیشتر از آنچه که فکر میکنید اتفاق میافتد. محققان باور دارند که تحریک سیستم عصبی پاراسمپاتیک در برخی افراد پیامهایی ارسال میکند که نه فقط باعث میشود این افراد از رابطه جنسی خود لذت ببرند، بلکه بعد از اتمام آن عطسه کنند.
10. پرعطسهترین حیوان : ایگوانا. طبق تحقیقات ایگوانا بیشتر از سایر حیوانات عطسه میکند. عطسه کردن معمولاً برای بیرون کردن برخی نمکهای خاص که از محصولات فرعی فرایندهای گوارشی آنهاست اتفاق میافتد.
11. چطور عطسه را متوقف کنید؟ با اینکه هنوز ثابت نشده است اما نفس کشیدن از راه دهان و گرفتن بینی در آن زمان میتواند چارهساز باشد.
خرافات مربوط به عطسه
گذشته از این واقعیتهای عجیب درمورد عطسه، خرافات زیادی هم درمورد عطسه وجود دارد.بعنوان مثال، درست نیست که وقتی عطسه میکنید قلبتان میایستد. وقتی سینهتان به خاطر عطسه منقبض میشود، جریان خونتان هم موقتاً منقبض میشود. درنتیجه، ریتم قلبتان تغییر میکند اما توقف نمیکند.
و وقتی عطسه میکنید کره چشمتان بیرون نخواهد پرید. بعضی افراد موقع عطسه کردن به طور طبیعی چشمهایشان را میبندند اما اگر بتوانند آنرا باز نگه دارند، چشمهایشان بیرون نخواهد پرید! دکتر کائو میگوید، "بااینکه فشارخون پشت چشم موقع عطسه کردن کمی بالا میرود اما آنقدر زیاد نیست که چشمهایتان را از حدقه بیرون کند."
خیلیها هم عقیده دارند وقتی عطسه میکنید باید کاری که مشغول انجام آن هستید را متوقف نموده و صبر نمایید برخی نیز اعتقاد دارند دوستی به ملاقاتتان میآید و اگر گربهتان عطسه کند باران خواهد آمد.
درمورد گفتن واژه عافیت باشید بعد از عطسه به همدیگر، دکتر وود توضیح میدهد که واژه عطسه به یونانی "pneuma” به معنای روح میباشد.
او میگوید، "دعای خیر عافیت باشد بعد از عطسه از عقاید قدیمی است. در گذشته عطسه را تجربهای نزدیک به مرگ میپنداشتند و تصور میکردند که دعای خیر روح فرد را از بیرون شدن از بدنش نجات میدهد و از وارد شدن شیطان به بدنش جلوگیری میکند.
تا چند دهه پيش نمي توانستيد به روستايي برويد بي آن که زناني را با لباس هاي رنگارنگ ببينيد که سبد به دست از مزرعه و بازار برمي گردند و يا مرداني که زنبيل به پشت دستاورد خود مثل ميوه و سبزيجات را به خانه مي برند. و هنوز هم در پاره يى از نقاط وضع بر همين منوال است .
در آن روزگاران و پيش از رشد گردشگري، سبد از دست بافتهايي بود که مصرف زينتي نداشت بلکه بخشي بود از زندگي روزمره و وسايلي که روستائيان دائما با آن سروکار داشتند مثل جاي نان يا آبکش براي شستن سبزي و ميوه و برنج.
هنوز هم بسياري از اشياي خانگي از سبد است. طبعا استفاده از سبد بسته به*اين که از ساقه گياهان ويا شاخه درختان بود فرق ميکرد.
با آمدن صنايع چوب و الياف و ابزار ارزان پلاستيکي گرچه مصرف سبد در روستا کمتر شده اما سبد به عنوان يک شئي مصرفي زينتي، پا به شهر گذاشته و جاي خود را باز کرده است؛ چون سبد با هرچه و از هرچه بافته شود زيباست.
امروزه سبد در سوغات فروشي ها و فروشگاه هاي صنايع دستي کشور به ويژه در شهرهاي شمالي که گردشگر بيشتري دارد به وفور عرضه مي شود.
بسياري هم هنوز سبد را مي خرند براي آبکش برنج، زنبيل، جا سيب زميني و پياز، جاي نان، سبد ميوه (بخصوص توت فرنگي را در سبدهاي کوچک عرضه مي کنند) و بسيار چيزهاي ديگر.
در تهران و شهرهاي بزرگ براي زينت بخشيدن به گل يا در واقع قرار دادن گل در ظرف مناسب از آن استفاده مي کنند و گل فروشي ها پر از سبدهاي گلي است که هر روز به مشتريان عرضه ميشود.
امروزه که صنعت گردشگري به فروش صنايع دستي رونق بخشيده، سبدبافي مانند حصيربافي و بافتنيهاي دستي ديگر به شکل يک حرفه درآمده. آستانه اشرفيه در شمال و طرقبه در نزديکي مشهد به بافتن سبد شهرت يافته اند.
اما هيچ استاني نيست که از سبد و سبد بافي بي بهره مانده باشد و ناحيه و ولايتي نيست که مهر خود را بر سبد و سبدبافي نزده باشد.
سبد از قديم ترين بافته هاي بشر است. همان زمان که بشر با تنيدن ساقه ها و شاخه هاي نازک درهم آشنا شد، سبدبافي نيز آغاز گشت. در آثاري که از مصرباستان به دست آمده، زن هاي مصري را مي بينيد که سبدهاي ميوه روي سر و آهوبره يي در بغل دارند.
در بيشتر کشورهاي دنيا و تمدن ها چنين بوده و هست. به همين جهت است که در هر ناحيه و ولايتي سبد و سبد بافي رنگ خود را گرفته است.
در جنوب ايران، آن را بيشتر با برگ خرما مي بافند، در برخي شهرهاي خوزستان از ني و قيطان، در آذربايجان که درخت ميوه فراوان است از شاخه هاي نازک درختان آلبالو، و سنجد، در خراسان از شاخه هاي ارغوان (به همين جهت به ارغوان بافي شهرت دارد)، و اين اواخر بيشتر از شاخه هاي بيدمشک.
طرقبه به توليد شاخه هاي بيد مشک براي سبدبافي شهرت دارد. در شمال که سبد بافي به مروار بافي مشهور است پيش از اين از شاخه هاي درخت مروار (بيد و سرخ بيد) بافته مي شد و اکنون که به صورت حرفه در آمده، از ترکه ها و شاخه هاي نازکي استفاده مي کنند که از تهران و کرج و همدان و ملاير و مراغه و جاهاي ديگر مي آيد.
مرواربافان پس از تهيه ترکه آن را در پاتيل هاي بزرگ مي جوشانند و پوست آن را مي گيرند و خشک مي کنند و سبد مي بافند. رنگ مروار زرد است و نوع مرغوب آن بيشتر سياه و سبز. آنها که به رنگ زرد است با روغن جلا طلايي مي شود و آنها که سبز و سياه است در معرض آفتاب ميگذارند تا بر اثر تابش آن طلايي شود.
سبد مشخصاتي دارد که آن را محبوب همگان مي کند: سبک، خوش رنگ، زيبا و مقاوم است و شکل هاي گوناگون به خود ميگيرد.
با وجود اين سبدبافان در سال هاي اخير مانند دست اندرکاران هر حرفه ديگري از کار خود راضي نيستند و فکر ميکنند مواد صنعتي و پلاستيکي کار و بار آنها را کساد کرده است. سبدهاي آبکش فلزي و پلاستيکي، و سبدهاي پلاستيکي کوچکي که معمولا توت فرنگي در آنها عرضه ميشود گوياي آن است که بيراه نمي گويند.
درست است که افراد چپ دست چیزی حدود 10 درصد جمعیت را تشکیل می دهند اما حقیقتا اینطور که به نظر می رسد انگار جامعه آنها و حقایق آنها را فراموش کرده است. بیشتر وسایل طراحی شده در جامعه ما مناسب حال راست دستان است. میزهای مدرسه، قاشق چنگال های مدل دار، حتی خیلی از راه پله ها و خیلی چیزهای دیگر. از گله و شکایت که بگذریم در اینجا می خواهیم برخی حقایق درباره افراد چپ دست را با هم مرور کنیم.
1- چه اتفاقی می افتد که یک فرد چپ دست می شود؟
در پاسخ به این سوال محققان هنوز کاملا مطمئن نیستند، اما تحقیقات زیادی نشان داده تعامل پیچیده ای از ژن ها و طبیعت این مسئله را باعث می شود. در حالی که ژن های خاصی به نام "ژن های چپ دستی" هم پیدا نشده اند. اما چیزی که ما می بینیم این است که افراد چپ دست در خانواده و اصل و نسبشان چپ دست های بیشتری داشته اند.
صرف نظر از اینکه چه چیزی باعث چپ دست و راست دست شدن افراد می شود، تحقیقات برخی تفاوت های فیزیولوژیک و شخصیتی افراد چپ دست با راست دست ها را پیدا کرده اند.
2- چپ دست ها در خطر بیشتری برای ابتلا به بیماری های روانی قرار دارند
همانطور که گفتیم چپ دست ها چیزی حدود 10 درصد افراد جامعه را تشکیل می دهند. اما محققان دریافته اند در جامعه هایی که شیوع بیماری های عصبی و روانی خاص در آنها بالاتر است، درصد چپ دست های جامعه نیز بالاتر بوده است.
مطالعات پیشین دریافته اند که 20 درصد افراد مبتلا به این بیماری ها از جمله افسردگی، اختلال دوقطبی، اسکیزوفرنی و شیدایی، چپ دست بوده اند. اما امروزه مطالعات جدیدتر اظهار می دارند که شیوع این بیماری در چپ دست ها بیشتر از 20 درصد خواهد بود.
3- چپ دست و راست دست بودن سلامتی شما را هم تعیین می کند
دانشمندان همچنین دریافته اند شیوع اختلالات شنوایی، بیش فعالی و برخی اختلالات رفتاری خاص در چپ دست ها بیشتر است. با این حال دلیل واقعی این مساله هنوز به طور کامل مشخص نشده، اما به نظر می رسد مغز این افراد پیچیدگی بیشتری نسبت به راست دست ها داشته باشد. هنر و خلاقیت چپ دست ها بالاتر از راست دست ها است. آنها جالب تر و پیچیده تر فکر می کنند و معمولا در یک گروه از دوستان، ایده های بهتری به سرشان می زند.
مغز انسان به دو نیمکره تقسیم شده است، نیمکره راست و نیمکره چپ مغز. بیشتر افراد برای انجام بیشتر فعالیت هایشان، مثل عمل صحبت کردن به نیمکره چپ مغز وابسته هستند. بیشتر راست دست ها در این گروه قرار دارند. اما حدود 30 درصد چپ دست ها برای بیشتر فعالیت ها به نیمکره راست مغز وابسته اند و در بقیه آنها در انجام فعالیت ها نیمی از مغز بر نیمی دیگر برتری ندارد.
بر اساس مطالعات موجود، وجود یک نیمکره مغزی غالب در انجام فعالیت های روزانه باعث افزایش کارایی فرد می شود و به همین خاطر است که خطر اختلالات یادگیری و ناهنجاری های روانی در چپ دست ها بیشتر خواهد بود. اگر از جهت سایر شرایط بالینی بخواهیم آنها را مقایسه کنیم، مطالعه های زیادی نشان داده اند که شیوع بیماری های نظیر آرتریت روماتوئید و زخم های گوارشی در جمعیت چپ دست به طور قابل توجهی کمتر از راست دست ها خواهد بود.
4- شنوایی و سخنرانی چپ دست ها با راست دست ها متفاوت است
چپ دست ها قدرت بالاتری در شنیدن تغییرات ریز و ظریف صداها دارند. جالب است بدانید نیمکره های راست و چپ مغز هر کدام در درک و تحلیل برخی صداهای خاص قدرت دارند و چیزی که واضح است قدرت نیمکره راست مغز، یعنی همان نیمکره ای که چپ دست ها بیشتر به کار می گیرند قدرت بیشتری در تحلیل و شناخت تغییرات ریز و دقیق در صداها دارد.
5- چپ دست ها هنرپیشه های قوی تری هستند
هنر و خلاقیت چپ دست ها بالاتر از راست دست ها است. آنها جالب تر و پیچیده تر فکر می کنند و معمولا در یک گروه از دوستان، ایده های بهتری به سرشان می زند. جالب است بدانید مطالعه های انجام شده پی برده اند که چپ دست ها در انتخاب یک کار و روش، کمتر به نقاط منفی آن فکر می کنند و به همین خاطر قدرت ایده پردازی و خلاقیت آنها بالاتر است.
6- چپ دست ها در مسابقه های ورزشی هم شما را شکست خواهند داد
اگر نگاهی به تاریخ ورزش و قهرمانان جهانی بیندازید، متوجه می شوید که تعداد بالایی از قهرمانان ورزشی چپ دست بوده اند، مخصوصا در ورزش هایی مانند گلف و تنیس.
در حقیقت چپ دست ها در ورزش هایی که نیاز به تمرکز بیشتر دارد موفق ترند، مانند تنیس، بوکس، بیس بال و بولینگ.بررسی ها نشان داده اند که شانس موفقیت چپ دست ها در مسابقات ورزشی زمانی که رقیب آنها یک راست دست است بیشتر خواهد بود و این همان قوت قلبی است که قهرمانان چپ دست در مسابقات نهایی به آن نیاز دارند و با شنیدن آن دلگرم می شوند.
دانلود کتاب صوتی تو نمیتوانی روزم را خراب کنی- نوشته آلن کلاین است که اولین بار در سال 2015 منتشر شد و انتشارات لیوسا آن را با ترجمه نفیسه معتکف در سال 1397 راهی بازار نشر کرده است. آلن کلاین با استفاده از تجربیات خود و به کارگیری لحن ...
ساخت اشیای فلزی به روش سرد به «دواتگری» معروف است که شاید بتوان گفت از نخستین شغلهاست و سابقه چند هزار ساله دارد.
سیر تحول ساخت مصنوعات فلزی
مردم نواحی بمپور، شهداد، تل ابلیس، تپه سیلک و تپه زاغه از حدود هفت هزار سال پیش با ساخت اشیای فلزی، به ویژه اشیای مسی آشنا بوده اند. پس از کشف فلزات دیگر، فلزکاران با افزودن قلع به مس آلیاژ سختی به دست آوردند و به دنبال آن عصر مفرغ آغاز شد که قدمت آن به حدود سه هزار سال قبل از میلاد می رسد.
با تشکیل حکومت هخامنشی هنر فلزکاری تحول یافت و جایگاه ویژه ای در صنعت این دوره پیدا کرد. هنر فلز کاری در دوره سامانی هنری درباری بود که هنر مردمی را نیز تحت تأثیر خود قرار داد. در اوایل دوره اسلامی استفاده از آلیاژهای مختلف رایج شد. در دوره صفویه علاوه بر آلیاژها، از آهن و فولاد نیز اشیایی نفیسی با تزئین طلاکوبی ساخته شد.
تا چندی پیش اشیای فلزی بسیاری چون سینی، دوری، کاسه، آینه و شمعدان و بسیاری ابزار و لوازم دیگر که روشهای ساخت و تزئین هر یک از آنه نیز متفاوت بود، ساخته می شود.
ساخت اشیای فلزی به روش سرد به «دواتگری» معروف است که شاید بتوان گفت از نخستین شغلهاست و سابقه چند هزار ساله دارد. در ابتدا دواتگران با کوبیدن یک قطعه سنگ بر روی فلز سرد، ظرف یا شیء ساده را می ساختند.
شیوه های ساخت ظروف در هنر دواتگری:
1. ساختن اشیاء به صورت یک تکه یا بدون درز؛
2. ساختن اشیاء با استفاده از دستگاه یا به روش خم کاری؛
3. ساختن اشیاء به صورت چند تکه یا درزدار.
شیوه ساخت اشیاء، به صورت یک تکه یا بدون درز؛ در این روش ابتدا ورق فلز را به شکل دایره ای که شعاع آن حداقل برابر ارتفاع ظرف مورد نظر است می برند، سپس مرکز آن را بر روی سندان قرار داده، با چکش از مرکز به طرف محیط، ضربه های یکنواخت و کنار هم، به صورت مارپیچ وارد می کنند تا ورق به شکل کاسه در آید. آن گاه آن را وارونه بر روی سندان گذاشته با ضربه هایی در پیرامون دهانه ظرف را جمع می کنند تا به شکل گلدان یا مشابه آن درآید.
شیوه ساخت اشیاء به صورت چند تکه یا درز دار؛در این روش هنرمند ابتدا فلز را به شکل مستطیل می برد. طول و عرض این مستطیل برابر اندازه حداکثر محیط و ارتفاع ظرف مورد نظر است. سپس لبه دو ضلع رو به روی هم را با چکش به حدی نازک می کند که به نصف قطر اولیه برسد. پس از اینكه لبه ظرف می کاهد، در قلمزنی و تزئین، مشکلاتی ایجاد می کند. بنابراین بیشتر قلمزنان ترجیح می دهند از ظرفهای یک تکه یا بدون درز استفاده کنند.
شیوه ساخت اشیاء با استفاده از دستگاه به روش خم کاری؛ در این روش، هنرمند از دستگاهی به نام «سه نظام» استفاده می کند. به این ترتیب که همانند روش اول یک صفحه گرد فلزی می برد و آن را همراه با قالبهایی که از جنس چدن و به شکل ظرف ساخته شده، به دستگان می بندد و در حالیکه دستگاه روشن است و فلز و قالب را می چرخاند، با قلمهای فولادی به طول 50 سانتی متر، فلز را فشرده، بر روی قالب می خواباند. در نتیجه ورق فلز به شکل قالب در می آید.
بسیاری از مردم، شوری آب دریاها را، خوش ندارند و می پندارند که اگر آب دریاها شیرین بود، بهتر بود. چرا آب دریاها شور است؟ با آنکه همه رودخانه هائی که در روی زمین، به دریاها می ریزند، دارای آب شیرین هستند! چه کسی این نمک فراوان را در آب دریا ریخته و چرا ریخته، این نمک از کجا آمده؟ آیا تمام شدنی نیست؟
مقاومت آب شور، در برابر فساد، از آب شیرین، بیشتر است.
اگر آبهای اقیانوسها شیرین، می بود، خطر فاسد شدن و گندیدن آنها، بسیار بود. اگر آبهای دریاها بگندند، زنده ای در کره زمین، باقی نخواهد ماند، بوی گند و تعفن آب، موجود زنده ای را باقی نخواهد گذارد. آبهای گندیده، بهترین جا، برای زندوزای حشرات، بویژه حشره های سمی می باشند. آن وقت است که حشرات، نه نباتی را باقی خواهند گذارد نه حیوانی، نه انسانی.
قسمتی از نمك موجود در آب دریا از طریق فعالیتهای اتشفشانی زیر آبی وارد آن میشود اما قسمت اعظم این نمك مربوط به فرسایش پوسته زمین یا خاك است.املاح معدنی موجود در خاك در آب باران حل میشود و از طریق رودخانهها به دریاها حمل میگردد. آنگاه زمانی كه بر اثر تابش نور خورشید قسمتی از آب دریا بخار میشود نمكی كه در آن وجود دارد بر جای باقی میماند و این امر باعث میگردد كه تراكم نمك موجود در آب افزایش یابد. امروزه میزان املاح معدنی موجود در آب دریاهای آزاد جهان ۳.۵ درصد است كه بیشتر آن را سدیم كلراید یا همان نمك طعام #۶۴۸۳۱;CINa) تشكیل میدهد.
آب دریا به قدری شور است که قابل خوردن و زراعت نیست. علت این شوری ، وجود نمکهای مختلف به خصوص نمک طعام میباشد. اقیانوس شاید تنها جایی باشد که بتوان تمام عناصر را در آنجا یکجا پیدا کرد. از عناصر ساده بیش از شصت نوع آن در آب اقیانوس شناخته شده و احتمال وجود بقیه چندان بعید به نظر نمیرسد. مقدار بعضی از عناصر در آب دریا ، به قدری ناچیز است که بطور مستقیم تشخیص داده نمیشود، ولی وجود آنها در اندام جانوران دریا ثابت شده است. وزن کل املاح موجود در آب اقیانوسها را حدود تن برآورد کردهاند. این املاح میتواند تمام سطح کره زمین را به ضخامت 45 متر بپوشاند و اگر فقط روی قارهها قرار گیرد، ضخامت آن به 153 متر خواهد رسید.
سکه دوزی یکی از هنرهای دستی بلوچستان است که عموما خانوادههای بلوچ از آن جهتتزئین رویه ی رختخواب یا زینت گردن شتر در موقع عروسی استفاده میکنند و اغلب جهتزینت اطاق نیز به دیوار میآویزند.
هنر سکه دوزی در بلوچستان مانند سوزندوزی دارایسابقه یی طولانی است و تقریبا در تمامی مناطق روستائی استان رایج میباشد و تولید وعرضه ی آن جنبه محلی دارد و اگر داد و ستدی در این خصوص صورت بگیرد بیشتر در بینخود اهالی است. مرغوبیت محصولات سکه دوزی شده بستگی زیادی به مواد اولیه مرغوبدارد. مهمترین موادی که در ساخت محصولات سکه دوزی شده بکار میرود عبارت است از پارچه هائی که دارای برق و جلا میباشد (مانند جرسه)، دکمه،، آینه، پولک، خرمهره و امثالآن.
در گذشته به دلیل هم مرز بودن منطقه با کشورهای هند و پاکستان، اهالی بلوچستان این نوع مواد اولیه را ابتدا از هندوستان و سپس از پاکستان وارد میکردند و به همینجهت در مورد اصالت این هنر بومی استان شبه و شک فراوانی وجود داشت به طوری کهبعضی از محققین و کارشناسان این رشته آن را نشات گرفته از هنرهای دستی هند عنوانکردهاند در حالیکه به هیچ وجه چنین نیست و سکه دوزی هنری صد در صد بلوچی است ودارای اصالت بومی بوده و مختص منطقه ی بلوچستان میباشد و اگر مشابهت هائی بین اینهنر و انواع آن در کشورهای همجوار دیده میشود فقط به جهت وجوه اشتراک فراوانی است که اهالی بلوچستان ایران با اقوام ساکن در کشورهای مجاور از نظر قومیت، نژاد، زبان وفرهنگ دارند و لذا وجود این تشابهات در هنر دستی ساکنین این مناطق امری طبیعی است.
سکه دوزیها، دو نوع است یکی آنها که برای آویختن ساخته میشوند و اغلب مجموعه یی ازاشکال لوزی، مربع و مثلث دارند که برای این کار پارچه را به شکلهای مورد نظر انتخاب کرده بنا به سلیقه ی خود به طرز بسیار زیبایی روی آن دکمه های سفید میدوزند و در لابلایدکمه های دوخته شده آینه های کوچک و بزرگ و پولک قرار میدهند. و شکل بدیع بوجود میآورند.
محصولات تولیدی همان گونه که گفته شد بسیار جالب بوده و دارای اصالتمیباشد و این همان نوع سکه دوزی هایی است که هم اکنون در اغلب فروشگاههای سازمان صنایع دستی ایران عرضه شده و به فروش میرسد. اگر چه در حال حاضر قسمت اعظم مواد اولیه ی مورد نیاز این نوع تولید از داخل کشور تامین میگردد، ولی هنوز قسمتی از موادمورد نیاز این صنعت مانند آینه های بزرگ و کوچک و برخی از انواع پولکها به دلیل عدمتولید آنها در داخل، و فراوانی و ارزانی آن در پاکستان به صورت قاچاق از آن کشور واردمیشود.
در سالهای اخیر، سازمان صنایع دستی ایران به دلیل نقش این صنعت در اقتصاد منطقه و قابلیتهای آن در جهت ایجاد درآمد برای زنان و دختران روستائی به آن اهمیت بیشتری داده و جهت تشویق روستائیان بلوچ به فعالیت بیشتر در این رشته، اقدام به خرید تولیدات سکه دوزی شده ی صنعتگران استان نموده است.
مهمترین مراکز تولید و عرضه سکه دوزی، روستاهای اسکپه، پیپ، فنوج، چانف و آهوران از توابع شهرستان ایرانشهر است و سازمان صنایع دستی ایران در عین حال بر حسب امکاناتاقدام به خرید تولیدات صنعتگران این رشته از دیگر نقاط بلوچستان نیز میکند. در حالحاضر مدیریت صنایع دستی سیستان و بلوچستان در یک کارگاه در اردوگاه افاغنه ی زاهدان با تامین مواد اولیه مورد نیاز صنعتگران، راسا دست به تولید این نوع کالا زده و با نظارتمستمر سعی در بالا بردن کیفیت و ایجاد تنوع در طرحها، با حفظ اصالتهای بومی و فرهنگیمنطقه دارد.
نوع دیگر سکه دوزی که تولید آن جهت ارائه به بازار فروش چندان مقرون به صرفه نیست و معمولا جز در منازل خود اهالی در جائی دیگر یافت نمیشود، نوعی است که بیشتر روی رختخواب میاندازند و ساخت آن شکل بخصوصی دارد که بر روی قطعه یی بافته شده ازپشم به طول تقریبی ۳ متر و عرض ۵۰ سانت در متن طرح مورد نظر دکمه میدوزند، درلابهلای دکمه های خر مهره و آینه های ریز و درشت را جا داده اطراف آن را میپوشانند. و ازیک طرف سراسر طول محصول را با منگوله هایی از پشم زینت میدهند. این سکه دوزیهاسنتی بوده و تهیه ی آن برای خانوادههای بلوچ هزینه ی بسیاری در بر دارد زیرا مواد زینتیآن نسبت به آویزهای دیواری خیلی بیشتر است و گرانتر هم تمام میشود.
مرغوبیت ایننوع سکه دوزیها بستگی مستقیم با وضع مالی خانواده ی تولید کننده و سلیقه ی سازندهدارد و از طرفی دارا بودن تعداد بیشتر سکه در منزل هر فرد نیز معرف وضع مالی خوب آن شخص میباشد.
آیا تا به حال فکر کردهاید که چرا ابرها به رنگ سفید دیده میشوند؟
برای اینکه به این سؤال پاسخ دهید ابتدا لازم است کمی درباره ماهیت نور فکر کنید. زمانی که همه طول موجهای مرئی نور به چشم ما میرسند، همه چیز را به رنگ سفید میبینیم. اگر فقط طول موجهای مشخصی به چشم برسند، رنگهای مرتبط با این طول موجها را میبینیم و زمانی که هیچ یک از طول موجهای مرئی به چشممان برخورد نمیکند، همه چیز را به رنگ سیاه میبینیم.
در بیشتر ساعات روز، خورشید همه طول موجهای مرئی نور را میتاباند و از این رو نور خورشید سفید به نظر میرسد. اگر نور خورشید به ابرها برخورد کند، تنها بخشی از نور تابیدهشده از خورشید از سطح زمین منعکس میشود. نوری که از ابرها عبور میکند کم و بیش به یک اندازه، توسط قطرات بسیار ریز آب موجود در ابرها پراکنده و متفرق میشود. پراکندگی امواج نور توسط قطرات آب درست مثل این است که توپی بین یک ضربهگیر و یک میله چوبی به دام افتاده و در حال جست و خیز و از این سو به آن سو رفتن باشد.
وقتی نور با ذرات معلق در اتمسفر برخورد میکند نیز از این سو به آن سو میرود. از آنجا که ابرها نور خورشید را در آسمان پراکنده میکنند، بنابراین چنین امکانی را فراهم میآورند، تا تمام طول موجهای نور مرئی به چشم ما برسند و به همین دلیل است که ابرها سفید دیده میشوند.
با بزرگ شدن ابرها و افزایش ارتفاع آنها، بخش قابل توجهی از نور خورشید از سطح آنها منعکسشده و مقدار کمتری از نور تابیده شده میتواند به داخل ابرها نفوذ کند. اگر ضخامت ابرها به بیش از 900 متر برسد، بخش بسیار جزئی از نور خورشید میتواند به داخل ابر نفوذ کند و به این ترتیب قسمت میانی ابر تیرهتر به نظر میرسد.
همچنین قطرات آب موجود در قسمت میانی این ابرها، بزرگتر میشوند و به جای اینکه نور را منعکس کنند، بخش قابل توجهی از آن را جذب میکنند. در چنین شرایطی نور کمتری به درون ابرها نفوذ میکند و این ابرها به طور تقریبی سیاه به نظر میرسند. این قطرات آب بسیار بزرگ درون ابرها که نور را به خود جذب میکنند، اغلب به قدری سنگین میشوند که به شکل قطرات باران به زمین میریزند. همه ما به تجربه میدانیم که ابرهای تیره رنگ ابرهای بارانزا هستند، اما با توجه به آنچه گفته شد، میدانیم چرا اساسا این ابرها تیرهتر از دیگر ابرها به نظر میرسند.
لعاب (Glaze)یک لایه شیشه ای نازکی است که بعد از پخت لعاب در یک درجه حرارت معینی حاصل بشود . البته آنقدر ذوب نمی شود که روی کار حرکت کند .
تصور می شود که شیشه قبل از لعاب توسط مصریان بین 3000 تا 12000 سال قبل از میلاد کشف شده باشد که این کشف احتمالاً اتفاقی و از ترکیب شن و نمک در یک آتش بزرگ پدید آمده است .مصریان به این ترکیب شن و ماسه ، خاک رس هم اضافه کردند و دیدند که این مخلوط روی یک سطح عمودی که روی آتش قرار دارد می ایستد به این ترتیب لعاب کشف شد .
لعاب شیشه در ترکیب شیمیایی با شیشه فرق دارد . اگر چه لعاب خود یک نوع شیشه است ولی شیشه به تنهایی و در یک حالت گداخته شکل می گیرد در حالی که لعاب با خاک رس یا فلز شکل می گیرد .امروزه شیشه از سیلیس ساخته می شود و شکل اکسیده شدن شیشه یا اکسیدها باعث می شوند که سیلیس سخت در حرارت پایین تر گداخته شود . موادی که در شیشه استفاده می شود سرب و کربنات سدیم می باشند . لعاب حداقل یک جزء ترکیبی بیشتر از شیشه دارد تا بتواند شیشه ذوب شده را روی یکسطح عمودی نگهدارد و آن هم اکسید آلومینیوم می باشد که حالت چسبندگی آن را تشکیل می دهد . منبع اصلی لعاب خاک رس است مصریان از لعابهای قلیایی بخاطر سدیم (نمک) آن استفاده می کردند . چون این ماده بیشتر در دسترس بود . چینی ها تا سال 200 قبل از میلاد لعابهایی با حرارت بالا را توسعه دادن که این کار با استفاده از چوب برای آتش کردن کوره ها انجام می گرفت . آنها دریافتند که حرارت ناشی از ذغال چوب که به ظروف می خورد باعث جلا دادن آنها می شود .بعلاوه چینی ها به ذغال چوب ترکیبی از اکسید سرب و نوعی سنگ سیلیکاتی اضافه می کردند . در سال 500 قبل از میلاد چینی ها از رنگهای مختلف سربی استفاده می کردند که ترکیباتی از اکسید یک فلزی ، مخصوصاً از مس بود که نوعی لعاب فیروزه ای تولید می کرد ولی در لعاب سربی سبز چمنی با سبز مغز پسته ای ایجاد می شود .
اصولاً رنگ ها اثر زیادی از طریق ترکیب لعابها ایجاد می کند .لعاب می تواند مات یا بلوری باشد . شفاف یا کدر باشد . زبر یا نرم باشد و بالاخره رنگی یا ساده باشد . لعاب همچنین وسیله جانبی است برای تزیینات و غیر قابل نفوذ ، با دوام ، قابل شستشو و مقاوم در برابر مواد اسیدی و باکتری دار بطور کلی سطح بدنه کار را ضخیم نمی کند یا اگر تخلخلی روی بدنه باشد آن را می پوشاند .لعابها می توانند از نظر فرمول هم ریشه باشند در آزمایشات مواد خام یا منابع دیگر نیز از یک فرمول ریشه ای محسوب می شوند . ترکیبات رنگی در لعاب دقیقاً همان هایی نیستند که در نقاشی بکار می روند و نمی توانند عیناً مثل رنگهای نقاشی بکار می روند و پخت آنها باید در حرارتهاب مختلف مدنظر قرار گیرد .مثلاً رنگدانه های سرامیک بعضی وقتها مثل رنگدانه های نقاشی می باشند و حتی بعضی رنگهای نقاشی می توانند در رنگهای لعابی و با حرارت پخت پایین بکار روند شما می توانید ترکیبات رنگی اکسید فلز شیشه را با لعابها امتحان کنید و همینطور با رنگین سازهای تجاری و یا با رنگهای نقاشی .
در بعضی از اقوام و فرهنگها از لعاب برای جلا دادن استفاده نمی کنند سرخپوستان آمریکای شمالی و جنوبی خود ظروف سفالی را با صیقل دادن شفاف و براق می کنند .یا روی ظرف گلی دوغابی از جنس خود ظرف سفال می ریزند تا سطح آن شفاف شود . بعضی از قبایل آمریکای جنوبی و مرکزی و همچنین آفریقاییها و سرخپوستان دریافتند که اجزاء و عناصر ماده ای مثل « شیر» روی کار سفالی تمام خلل و فرج بدنه را کاملاً می پوشاند یا مثلاً دیگران دریافتند که رزین ( صمغ) درخت اگر داخل کوزه های داغ مالیده شود آن را شفاف می کند . این نوع روکش ها ممکن است دوام زیادی داشته باشند اما دائمی نیستند بخاطر اینکه از لعاب ساخته نشده اند.
جغدها علاوه بر انعطافپذیری بالای بافت و مهرههای گردنی خود برای اینکه بتوانند سر را به سادگی بچرخانند، شریان پشتیبانی دارند که در هنگام گردش سریع سر، مواد مغذی و اکسیژن مورد نیاز آنرا تأمین میکند.
جغدها بر خلاف ما انسانها و بسیاری دیگر از گونههای جانوری میتوانند بدون اینکه کوچکترین آسیبی به اسکلت و رگهای خونی گردن خود وارد کنند، سر را حداکثر 270 درجه بچرخانند. فکر میکنند این انعطافپذیری حیرتانگیز چطور به وجود آمده است؟
به گزارش نشنال جئوگرافیک، محققان دانشکده پزشکی دانشگاه جانز هاپکینز موفق شدهاند راز این توانایی جادویی جغدها را فاش کنند.
آنها میگویند مهرههای گردنی و رگهای خونی این پرنده برای گردش سریع سر طراحی شده است.
نکته اینجاست که جغدها مانند ما انسانها و بسیاری از گونههای دیگر نمیتوانند چشمهای خود را حرکت بدهند و در حقیقت چرخش سر جای حرکت چشم آنها را برای دیدن محیط پیرامون گرفته است. ما انسانها برای دیدن فضای یک اتاق یا محیط پیرامون خود به سادگی میتوانیم چشمها را حرکت بدهیم؛ اما چشم جغدها ثابت است و نمیتوانند کره چشم خود را برای دیدن محیط اطراف خود حرکت دهند، آنها ناچار برای دیدن هر چیزی باید از قدرت به ظاهر ماوراءالطبیعه خود استفاده کنند و سر را به اطراف بچرخانند.
اریک فورسمن که زیستشناس حیات وحش است و در این تحقیق مشارکت نداشته، میگوید: «بدن گروهی از پرندگان برای تاب آوردن در برابر این حجم از حرکت طراحی شده و بافت و رگهای خونی آنها بسیار انعطافپذیر هستند».
چرخش 270 درجه
گردن جغدها را 14 مهره گردنی تشکیل میدهد که با پر پوشیده شده و سر را از یک نقطه به تنه متصل کرده است. این در حالی است که گردن ما انسانها تنها از 7 مهره تشکیل شده، از دو نقطه به سر متصل است و احتمال چرخش سر را از بین میبرد.
البته ساختار منعطف گردن جغدها هم اجازه چرخش 360 درجه را به سر نمیدهد و حداکثر امکان حرکت 270 درجه خواهد بود. این میزان از حرکت سر به سادگی میتواند باعث شکستگی استخوانها در حیوانات دیگر و خونریزی داخلی شود.
محققان دانشگاه جانز هاپکینز برای انجام این تحقیق تازه، تصویر سهبعدی رگهای گردنی و استخوانهای 12 پرنده مرده را تهیه کردند. آنها پیش از کالبد شکافی به درون رگهای خونی رنگ و پلاستیک قرمز مایع تزریق کردند تا سرخرگها را برای تشریح حفظ کنند.
بررسیها نشان میداد در بدن این پرندگان شریان پشتیبانی وجود دارد که هنگام گرفتگی رگهای خونی در اثر چرخش ناگهانی گردن انتقال مواد مغذی و اکسیژن را به عهده میگیرد. نکته جالبتوجه دیگر اتساع رگهای خونی پس از بازگشت گردن به حالت عادی است که باعث میشود جریان اضافی که وارد سیستم شده، کنترل شود.
فورسمن میگوید: «این توانایی جالب تنها در انحصار جغدها نیست، بلکه پرندههای دیگری مانند قوش دمقرمز هم میتوانند گردن خود را تقریبا به خوبی پسرعموهای اسرارآمیزشان به اطراف بچرخانند. این قابلیت برای پیدا کردن شکار یا حفظ پرنده در برابر شکارچیان بسیار باارزش است».
به نظر میرسد جغدها کمتر از آن چیزی که تاکنون فکرش را میکردیم، در محیطزیست خود اسرارآمیز و متفاوت باشند؛ گرچه داستانها و صدای دلهرهآور آنها که در دل شب شنیده میشود، جغدها را به سوژه بسیارخوبی برای تریلرهای هالیوود تبدیل کرده است.
هنر زیبای کاشیکاری از هنرهای دستی و قدیمی ایران است که زیباترین و قدیمی ترین آنها کاشی های فیروزه ای اصفهان است و کتیبه های تاریخی مناره های دوران سلجوقی با آنها تزیین شده است.
قرن هشتم هجری دورانی است که این هنر زیبا برای تزیین بناها کاربرد فراوان پیدا کرد و تا اواخر قرن دوازدهم هجری (انقراض صفویه) ادامه داشت.
به تدریج استفاده از کاشی با نقوش گل و بوته و مخصوصاً نوع خشت و هفت رنگ که مخصوص مساجد بود، به منازل نیز راه یافت و استادان کاشیکار اصفهانی پا را از گل و بوته و اشکال هندسی فراتر نهاده و نقش انواع حیوانات و پرندگان را در کاخها و منازل متداول کردند، هنر کاشیکاری همچنان مورد استفاده هنرمندان اصفهانی بود به طوری که در بیشتر بناها کاربرد داشت.
درحال حاضر کاشیکاری و کاشی سازی از هنرهای دستی اصفهان است و اساتیداین هنر مانند مرحوم مصدق زاده و آقاحسین مصدق زاده و کارگاههای متعدد کاشی سازی به تولید این فرآورده هنری مشغول هستند.
اصفهانیها که یکی از هنرهای مشهود در آثار تاریخی به جا مانده از دوران های مختلف، هنر کاشیکاری اسلامی به ویژه کاشی هفت رنگ می دانند و معتقد هستند رنگهای به کار رفته در هنر کاشیکاری هر یک نشان از دوران خاصی از تاریخ است که با گذشت قرنها، این کاشیها تغییر رنگ نداده اند و رنگ آنها همچنان ماندگار است.
رنگهایی که در کاشیکاری قدیم به کار برده شده به دلیل اینکه ترکیبی از سرب و قلع هستند از مقاومت زیادی برخوردارند به گونه ای که با گذشت قرنها از عمر این رنگها، همچنان زیبایی خاص خود را حفظ کرده اند، این درحالی است که در رنگهای جدید وارداتی، خیلی زود تغییر رنگ می دهد و دوام و پایداری رنگهای قدیم را ندارد.
با این اوصاف و معروفی این هنر، امروزه دانشمندان و ریاضی دانان بر این باورند که هنر کاشیکاری اسلامی با ریاضیات مرتبط است و با هم پیوند خورده اند همانطوری که با موسیقی ارتباط نزدیک دارد. در ششمین جشنواره خانه ریاضیات اصفهان دکتر غلامعلی حداد عادل رئیس مجلس شورای اسلامی به نکته ای حساس و مهم اشاره کرد و اعلام داشت: کشور هلند برای آشنایی ۴۰هزار دانش آموز با کاشیکاری اسلامی، روزی را تعیین کرده تا آنان بدین ترتیب با زیرساخت این هنر به ویژه ارتباط آن با ریاضی آشنا شوند.
وی که از غفلت کشورمان از این هنر اسلامی و سرمایه عظیم اظهار تأسف می کرد بر آشنایی مردم بویژه نسل جوان با کاشیکاری اسلامی تأکید داشت.
باتوجه به قدمت این هنر اصیل ایرانی که دنیا شیفته زیبایی آن است و به جهت ارتقای آن و اینکه از غفلت و بی توجهی بیدار شده و به کاشیکاری اهمیت داده شود گزیده ای را در سابقه و اصول این هنر بیان می کنیم.
هنر کاشیکاری سابقه ای بسیار طولانی دارد و قدرت آن به هزاره دوم پیش از میلاد می رسد. در آغاز، این هنر بیشتر با آجرهای لعابدار برای استحکام بنا و نماسازی توامان استفاده می شد ولی رفته رفته در آرایش ظاهری ساختمان و نماسازی نیز کاربرد یافت به طوریکه کاشیکاری پیش از اسلام نیز در ایران بسیار مدنظر بوده است.
البته بیشتر از کاشیهای تک رنگ و احتمالاً چند رنگ ساده استفاده می شد که با اندک تزیینی همراه بود. ولی پس از اسلام این هنر شکل دیگری به خود گرفت و از آنجائی که در آیاتی از قرآن کریم به امر ریاضی و هندسه اشاره فرموده: گلبوته هایی که به شکل قرینه در زمینه طراحی می شد و نقوش هندسی که معماران مسلمان ایرانی در این هنر به کار گرفتند زیبایی آن را بیش از پیش نمایان ساخت.
در دوران اسلامی هنر کاشیکاری بیشتر در ساختمان مساجد و مدارس به کار گرفته می شد و این خود فرصتی پیش آورد تا آیات قرآن و احادیث نبوی و روایات ائمه هدی زینت بخش این هنر شود.
این هنر در ادوار و اعصار مختلف اسلامی با آموزه های ریاضی با روش انتقال سینه به سینه و نیز به شکل علمی انجام می شده است.
حرکات خطوط و ضوابط زمینه های یک کار و گره در خانه شطرنج معقلی، در فرم و اشکال گوناگون باتوجه به ترکیبات خاص اصول گره چینی، نشأت گرفته از فرمولهای ریاضی در این هنر محسوب می شد که امروز در بناهای مهم کاشیکاری اسلامی به چشم می آید.
در عصر حاضر هرچند خانه ریاضیات اصفهان با دایر کردن کارگاه آموزشی این امر را مدنظر قرار داده و به عنوان یکی از پیشگامان هنر کاشیکاری اسلامی در کشور محسوب می شود اما کافی نیست و می طلبد تا دانشگاهها، مراکز آموزشی آموزش وپرورش نیز در اعتلای دوباره این هنر و ایجاد شرایط مناسب برای دانشجویان و دانش آموزان فراهم کنند تا با شناخت از اصل هنر و سبک کاشیکاری، این هنر با مواد اولیه داخلی حیات بگیرد و این دوره از دوران ها نیز در این زمینه یادگاری از خود باقی بگذارد تا آیندگان را به قضاوت بنشانند.
از جمله مواردی که این روزها زیاد در مورد آن میشنویم این است که بادام بخوریم چون کلسیم بالایی دارد. حقیقت این است که منبع خوب کلسیم لبنیات است و گرچه بادام درصدی کلسیم دارد ولی کلا کمیت آن آنقدر بالا نیست که بخواهیم مصرف آن را به عنوان منبع کلسیم توصیه کنیم مگر به گیاهخواران که اصلا شیر و لبنیات نمیخورند...
آجیلهای برزیلی از نظر محتوای سلنیوم معروف هستند اما آجیلهای ایرانی چندان مینرال بالایی ندارند و بیشتر دانههای روغنی محسوب میشوند.
از آنجا که بادام درختی روغن خوبی دارد و میزان چربی اشباع آن بالا نیست و آنتیاکسیدان و مقداری ویتامین D دارد، مصرف آن برای بیماران قلبی البته در حد متعادل خوب است. در ضمن، بادام، HDL یا کلسترول خوب خون را بالا میبرد و ترکیباتی دارد که سبب طراوت و شادابی پوست میشود البته مصرف بادام برای کسانی که حساسیت دارند مناسب نیست. این دانه روغنی به سرعت حساسیت ایجاد میکند پس اگر آلرژی دارید نباید آن را مصرف کنید. در خارج از این حوزه بحث محدودیت چربی پیش میآید. زیرا یک روغن خوب هم محدودیت مصرف دارد و مصرف بیش از حد آن میتواند مضر باشد و سبب اضافه وزن و چاقی شود.
شاید شنیده باشید که میگویند بادام سنگین است و سردل میماند. این به آن خاطر است که بادام دانه روغنی است و وقتی چربی میخوریم، هضم آن نسبت به کربوهیدرات دیرتر صورت میگیرد و زمان طولانیتری در معده میماند. اصولا غذاهای پرچرب در مقایسه با کربوهیدراتها ماندگاری بیشتری در معده دارند. به علاوه، مصرف بادام همراه غذاهای دیگر سبب میشود معده دیرتر تخلیه شود و کل محتوای غذای خوردهشده همراه بادام دیرتر تخلیه شود و در نتیجه احساس سنگینی و سردل ماندن ایجاد کند. البته این موضوع زمانی پیش میآید که بدون توجه مقدار زیادی بادام بخوریم.
نکته دیگری که باید حتما مدنظر داشته باشیم نحوه انتخاب و نگهداری بادام است. اگر بادام در شرایط نامناسبی نگهداری شود به مرور تلخ میشود. تلخی بادام به دلیل اکسیدشدن اسیدهای چرب موجود در آن است. نباید فراموش کرد که اسیدهای چرب طی اکسید شدن ممکن است به مولکولهای سرطانزا تبدیل شوند. وقتی توصیه میکنیم انواع مغز بخورید، به این نکته هم اشاره داریم که مغزها حتما تازه باشند و بو داده نباشند. برای اینکه مغزها اکسید نشوند معمولا آنها را خشک میکنند. بسیاری از افراد بعد از خرید مغزها آنها را در یخچال نگه میدارند. نگهداشتن بادام در یخچال به ویژه آنهایی که تهویه ندارند سبب میشود رطوبت وارد بادام شود. ورود رطوبت به داخل این مغز میتواند سبب خرابی آن شود. پس در درجه اول باید بادام را تازه و به اندازه مصرف کرد اما اگر میخواهید آن را برای مدتی نگهداری کنید ترجیحا باید آن را با پوست در محیط خشک بگذارید.
موقعیت اقلیمى سرزمین ایران سبب گردید که دانش رنگ مانند سایر علوم و حرفهها با آمیزش ذوق و قریحهٔ ایرانى بهصورت دانش سنتى و فرهنگ سنتى سینه به سینه نقل شود و از نسلى به نسل دیگر انتقال یابد.
با مرورى در تاریخ رنگ و نقاشى و سایر هنرها درمىیابیم که ایرانیان در بکارگیرى رنگ و نقش و نگار از کیفیت ممتاز ویژهاى برخوردار بودهآند و در دوران قبل و بعد از اسلام آثار گرانبها و بسیارى از خود برجاى نهادهاند و با اکتشافات خود صنایع رنگرزى و رنگسازى را رونق و قوت بخشیدند.
رنگهاى سنتى ایران قبل از اسلام
در ایران پیش از اسلام، ایرانیان از صنایع رنگ و رنگرزى آگاهى داشتهاند و نمونههایى از آثار باستانى ایران که اشیاء رنگ شده است، بدست آمده است. در تاریخ ویل دورانت گفته شده که در کاوشهاى شوش نقش دیوارى بدست آمده که از تماشاى نقش چنین برمىآید که تیراندازان جامههاى درخشان بر تن داشتهآند که از چند رنگ تشکیل شده است. قطعات پارچههاى نمد رنگی، مربوط به دورهٔ هخامنشیان، نمونهاى از حضور این عنصر در دورانهاى اولیه تاریخى است.
فرش تاریخى بهارستان که به افسانه شبیه است، نمونهاى از هنر رنگسازى و رنگرزى ایران است. همچنین فرش بهار خسرو که در قصر تیسفون بوده است، همان قالى بهارستان مىباشد. این نمونه از آثار با عظمت هنر نساجى و رنگرزى ایران در دوران قبل از اسلام است.
رنگهاى سنتى ایران پس از اسلام
اهمیت رنگ و نقش آن بعد از اسلام همچنان مورد توجه بوده است. و این فن مانند قبل از اسلام رونق داشته و بهتدریج کاملتر شده است. گرچه نفوذ و تمدن آسیا و اروپا نقش اساسى در یادگیرى ایرانیان از هنرهاى مربوط به رنگ وجود داشته، اما این دانش با ذوق و استعداد ایرانى بهصورت دانشى سنتى و فرهنگ سنتى سینه به سینه منتقل شده و حفظ گردیده و دستخوش تحوّل گردیده است.
پس از حملهٔ مغول به ایران و حکومت تیموریان فعالیت رنگرزى متوقف گردید؛ اما در اواخر این دوران، رونق اولیه بهدست آمد و بعد در آغاز دوران صفویه به اوج درخشش و عظمت رسید.
عناصرى که ایرانیان در رنگرزى و رنگآمیزى بکار مىبردهاند، گِل یا خاکرس، زاج، روناس، نیل، و صمغ حاصل از درختان و پوست و میوه درختان مانند گردو و انار، کاه، حنا، برگ مو و عصاره لیمو و نظایر اینها بوده است که در حال حاضر نیز بکار مىرود که به رنگهاى طبیعى شهرت دارند. در قرنهاى دهم و یازدهم هجرى و نیز در گوشه و کنار جهان، فرشهایى وجود دارد که شاهکار مسلم فن طراحى و رنگآمیزى و رنگرزى ایرانیان است.
از قرن دوازدهم تا پایان قرن سیزدهم هجری، یکى از درخشانترین ادوار در هنر رنگ و قلمکار براى ایران بوده است. نقش زدن بر پارچه بهوسیله قالب از همان زمان آغاز گردید. و بزرگان و توانگران جامههاى قلمکار فاخر مىپوشیدهاند. یراق و زیور اسبها رنگین بوده و خیمه و خرگاه از پارچه پرنقش و جالب بوده است. بکار بردن پرده، پوشاندن دیوار با پارچههاى قلمکار، ساختن طاقنصرتها و گذرگاهها با پارچههاى رنگین و زیبا، زیراندازهاى قلمکار و سجاده، رومیزی، بقچه نوعروسان و زنان، همه و همه نمونههایى از مهارت هنرمندان ایرانى در صنعت رنگ و نقاشى و چپ پارچه است.
در کارگاه قلمکارسازى رنگهاى طبیعى بکار مىرفته، که گیاهى بوده است. در صنایع رنگرزى پوست تا قرن نوزده میلادی، پوستهاى گوسفندان با رنگهاى گیاهى و به رنگهاى زرد شفاف، قرمز و بنفش، رنگ مىشده.دربارهٔ رنگ کردن کاغذ، در رسالهٔ مدادالخطوط میرعلى هروى و رسالهٔ صراطالسطور سخن به میان آمده و از بکار بردن دوده و صمغ عربی، مازو، حنا، برگ مورد، نشا درو زعفران ذکر شده است و در ساختن شنجرف از زاج و گل ختمی، موى سر، سبوس، برنج، گوگرد، سیماب، کبریت، آبانار، سریشم، سرکه انگور، آب ماست، دوغ، صمغ که همه مواد طبیعى است نام برده شده است.
آیا تا به حال حشره ای را دیده اید که در سرما لباس زمستانی به تن کرده باشد؟ بی شک هیچ حشره ای را ندیده اید که برای در امان ماندن از سرمای زمستان، لباسی از جنس پوست حیوانات به تن داشته باشد.
این در حالی است که این موجودات خونسرد هستند و دمای بدن آنها نزدیک به دمای محیط اطرافشان است. به نظر شما چرا این موجودات در سرما یخ نمی زنند؟ چه عاملی به آنها کمک می کند بتوانند در مقابل سرمای هوا از خود مقاومت نشان داده و به حیاتشان ادامه دهند؟
البته بعضی از حشرات در اثر سرما می میرند. بسیاری از گونه های حشرات تنها در یک مرحله زندگی، خود را با سرمای زمستانی تطبیق می دهند.
برای مثال در بعضی از حشرات تنها آنها که در مرحله شفیرگی هستند و بدنشان داخل پیله ای عایق قرار گرفته است توانایی مقاومت در برابر سرمای هوا را دارند.
حشرات دیگر مانند پشه ها و ملخ ها اصلا در برابر سرما مقاوم نبوده و بسرعت می میرند. اما این حشرات در اعماق آب یا خاک تخمگذاری می کنند تا تخم ها در سرمای هوا یخ نزند تا زمانی که تخم ها در این شرایط از سرمای هوا مصون بمانند، می توانند در آغاز فصل بهار سر از تخم بیرون بیاورند.
اما برخی از حشرات بالغ و عنکبوت ها در سرمای هوا زنده می مانند و کاهش دمای هوا تهدیدی علیه حیات این گروه از موجودات نیست.
این گروه از حشرات در اعماق زمین که در مقایسه با سطح زمین دمای بیشتری دارد مخفی می شوند و در خانه های گرمی که در دل خاک می سازند پناه می گیرند.
یکی از قابلیت های حشرات این است که گروهی از آنها با آغاز فصل سرما به خواب زمستانی می روند و با این روش خود را از سرمای زمستان مصون نگه می دارند.
اما هنوز محققان درباره خواب زمستانی حشرات به یافته هایی دست نیافته اند و از این رو به نظر می رسد خواب زمستانی حشرات در مقایسه با دیگر موجوداتی که در زمستان به خواب می روند متفاوت باشد.
اما آنچه مسلم است حشراتی که به خواب زمستانی می روند به طور کامل غیرفعال شده و کاهش متابولیسم بدن در این موجودات به آنها این امکان را می دهد تا بتوانند در سرمای زمستان از ذخیره چربی بدنشان برای زنده ماندن استفاده کنند.
بسیاری از حشراتی که به خواب زمستانی می روند، حتی در دمای کمتر از نقطه انجماد نیز می توانند زنده بمانند. به نظر شما چنین چیزی چطور ممکن است؟ این موجودات نوعی ضدیخ انحصاری در بدنشان می سازند.
هنگام خواب زمستانی، حشرات انواع مختلفی الکل در بدنشان تولید می کنند. این الکل، نقطه انجماد مایعاتی که در بدنشان وجود دارد را به میزان قابل توجهی کاهش می دهد.
این ضدیخ طبیعی به بسیاری از حشرات کمک می کند در سرمای زمستان زنده مانده و با آغاز فصل بهار زندگی را دوباره از سر گیرند.